


دومین وبینار سکهنویسی و سکهگویی؛ چگونه در مدت یکساعت، از دو تا دهبرابر سطح کلام و نوشتار خود را ارتقا دهیم.
برگزار شده
دومین وبینار سکهنویسی و سکهگویی؛ چگونه در مدت یکساعت، از دو تا دهبرابر سطح کلام و نوشتار خود را ارتقا دهیم.
برگزار شده
توضیحات
بعد از رضایت و استقبالی درخور و چشمگیر از نخستین وبینار سکهنویسی و سکهگویی؛ با افتخار دومین وبینار برگزار میشود:
پرده اول
از سخنرانی که چه عرض کنم، از حرفزدن عادی هم میترسید. همیشه در دلش خداخدا میکرد کسی از وی سؤالی نکند یا نظری نپرسد. چه در جمع فامیل و چه در اداره و چه در جمع دوستان. نمیتوانست منظورش را به خوبی بیان کند. خیلی وقتها باید کلمهای را پیدا میکرد یا از قبل در ذهنش آماده میکرد تا منظورش را بیان کند. اینکه بتواند دو سه واژه هممعنی را بگوید تا منظورش را بهتر منتقل کند، از دغدغههایش بود. برخی دوستانش را دیده بود که چقدر رسا و بلند و محکم و جذاب و شیوا و فصیح و بلیغ و مؤثر و پرتأثیر و پرسوز و دلنشین و زیبا صحبت میکنند و او در حسرت دو سهجمله با واژههایی متفاوت بود.
پرده دوم
از نوشتن که دیگر هیچ مگو. دستش سراغ قلم و کاغذ نمیرفت مگر آنکه مجبور میشد. از گزارش نامههای اداری و تایپ آنها بیزار بود؛ ولی ناچار بود. بسیاری از زمان کارش در اداره به تایپ نامهها مربوط بود. املای صحیح بسیاری از واژهها را نمیدانست. جملهبندی مناسب و متناسب را بلد نبود و اینها برایش اذیتکننده بود. میدانست خیلی بهتر و عالیتر از اینها میشود نامهها را نوشت یا گزارشها را تدوین کرد. بلد نبود. اینکه در کارش مهارت و تسلط کافی نداشت، دغدغه ذهنیاش شده بود. اینکه گاه بعد از ارسال نامه، کسی زنگ میزد و فلان غلط املایی یا نگارشی در نامهاش را گوشزد میکرد، برایش از صدتا فحش بدتر بود. از خودش و کارش متنفر میشد. بینهایت احساس شرمندگی و سرافکندگی میکرد.
پرده سوم
یکبار در مهمانی فامیلی، خواهرزاده نوجوان از حرفزدنش ایراد گرفت. آب شد. کسی که ایرادش گرفته بود، بچه بود و او نمیتوانست حرف قانعکننده در جواب نوجوان کنجکاو بزند. از خجالت آب شد؛ هر چند خواهرش بارها به خاطر این موضوع از وی عذرخواهی کرد و به بچهاش هم تشر زد که چرا این حرف را زده است. اما ته دلش میدانست حق با خواهرزاده نوجوان است. نمیتوانست مؤثر و سریع منظورش را منتقل کند. دایره واژگانیاش محدود بود. برای بهبودش هم فکری نکرده بود.
پرده پایانی
یکی از روزها در حالت خوابوبیداری، ناگهان ایدهای به ذهنش پرید. چطور میشود فلان دوست و همکارش اینقدر راحت و مؤثر حرف میزند و اینقدر در گزارشنویسی و نامهنگاری و مطلبنوشتن توانمند است ولی او نمیتواند. خب، راه سادهاش پرسیدن است. برود و از وی بپرسد چه کار کرده است؟ آیا استعدادی ذاتیست یا آن را فراگرفته است؟ آیا دربارهاش مطالعه و تحقیق و بررسی کرده است؟ آیا تمرینهای خاصی انجام داده است؟
ساعت پنج صبح بود و برای زنگ زدن زود بود. با خودش کلنجار رفت و با بیحوصلهگی به اداره رفت. همکارش هنوز نیامده بود. در اتاق همکارش نشست و منتظر بود. به محض آمدن، بعد از سلام و احوالپرسی، دغدغه ذهنیاش را مطرح کرد. ماجرای ایرادگرفتن خواهرزادهاش را تعریف کرد و اینکه کلی خجالت کشیده است. اینکه مثلاً فوقلیسانس دارد و نمیتواند درست بنویسد. نمیداند چه منبعی پیدا کند که درباره درستنوشتن و درستگفتن و واژههای هممعنی و واژههای مخالف و املای درست واژهها و نحوه کاربرد واژهها یادش بدهد.
همکارش از این همه علاقه و انگیزه برای یادگرفتن خوشحال شده بود. خیلی وقت بود که میخواست این موضوع را به وی یادآوری کند که نخستین نیاز هر کسی، تسلط بر کلام و نوشتار است. اینکه بتواند تروتمیز حرف بزند و با استفاده از واژههای مناسب و مؤثر زیبا بنویسد، نوشتنی تحسینبرانگیز و گویا. حال که خودش این ضعف را در خودش شناخته بود و برای رفع آن مشتاق بود، درنگ نکرد. مستقیم رفت سراغ اصل مطلب.

دومین وبینار سکهنویسی و سکهگویی
آموزش ویرایش زبانی و درستنویسی. چگونه در مدت یکساعت، از دو تا دهبرابر سطح کلام و نوشتار خود را ارتقا دهیم. توضیح بیشتر نیازی نیست. هست؟!
برای توضیح بیشتر و اطلاع از دوره جامع سکهنویسی و سکهگویی کلیک کنید
برای بهرهمندی از این وبینار فعلا ارزان عجله کنید. همین حالا نامنویسی کنید






