شما برده متولد نشده اید ک ه از ساعت 9 تا 5 بعد از ظهر کار کنید,)دوشنبه تا جمعه( قبض ها را پرداخت کنید وسپس بمیرید. وقتی لحظه آخر زندگی شما فرا می رسد ، روح شما چه آوازی می خواند؟ پشیمانی و افسوس؟ یا آرامش و خوشبختی؟ لحظه ای وقت
بگذارید و مسیر زندگی خود را تا بستر مرگ پیش ب ینی کنید. با خودتان صادق باشید .آیا برای زمان از دست رفته و کارهایی که انجام نداده اید ناراحت خواهید بود؟ مکانهایی را که ندیده اید چطور؟ آیا مرور زندگی شما فقط کار کردن بود ه وحاصل کارتان صفر
خواهد بود؟ اگر پ یش بینی آیند ه شما این طور بی رو ح ب ه نظر می رسد, این شایست ه تاریخ خانوادگی شما نیست و فرصتی برای تغییر آن دارید - همین حالا و همی ن الان . افراد مسن که به پایان زندگی خود نزدیک می شوند ، غالباً آرزو می کنند که کاش میتوانستند با یک ماشین زمان به دوران جوانی خود برگردند و با جوانی های خود گپ بزنند. پس در آنجا ،آنها به جوانی های خود فقط ازتجربیات زندگی و خطرات پشیمان ی خود میگویند که سالها تجربه م ی تواند آنها را آشکار کند. آنها با تغ ییر گذشته امیدوارند آینده ای را تغییر دهند، ک ه ب ه امروزآنها تبدیل شده است. متأسفانه ، آنچه باقی می ماند یک زندگ ی است با انواع رویاهای مرده که مدتهاست مرده اند. پس از فروش شرکت اینترنتی خود در سال 2007 و بازنشستگی در سن سی سالگی ، به جای بازنشستگی در شصت سالگی، من تصمیم گرفتم تا به پرسش "جوانی خو د" بپرداز م که مربوط به زندگی و تجارت است. اگر می توان ستم به عقب برگردم وبا بیست سالگی خودم ، کسی که به طور مداوم تلاش می کرد صحبت کنم، چه آی ند ه نگری می کنم؟