اين کتاب به ما مي‌گويد که استيو جابز تمام‌نشدني به محصولات اپل ؛ روح و جاني خاص بخشيده است و چنان شناساندن را عملي مي‌ساخته است که احساسات مخاطبان برانگيخته شده و با تمام دلشان پذيراي محصولي ناب در پس ارائه‌اي ناب مي‌شدند. ‌ اگر بخواهم به صورت خلاصه به درسهايي که ارائه‌ي ناب استيو جابز به ما ارزاني مي‌دارد اشاره کنم، نکات ذيل را يادآور مي‌شوم:‌ 1- جامعيت‌نگري: نگرش سيستمي و يکپارچه‌سازي جزو اصول موفقيت ارائه‌ي ناب استيو جابز بوده است. ‌ 2- مديريت توجه و احساسات: او با شيوه‌هاي مختلف به اهميت و نقش احساسات توجه، و پاسخ شايسته داده است و شادي مخاطبان مدنظرش بوده است. ‌ 3- متمايز بودن: نسبت به ساير سخنرانها، تمايز و تفاوت را در پوشش، درست کردن اسلايد، نحوه‌ي بيان و... به طرز عالي نشان مي‌دهد. ‌ 4- ساده‌سازي و ساده‌گويي: امروز ديگر همگي بر اهميت ساده‌سازي مطالب و مفاهيم پيچيده‌ي علمي و بيان آنها به زبان ساده و قابل فهم مشتريان مختلف، واقف هستيم. اينها را استيو جابز بخوبي رعايت مي‌کرده است.‌ 5- نارضايتي مثبت: بي‌تابي براي ايجاد تغيير و بي‌قراري براي پيشرفت، يکي از رموز موفقيت استيو جابز در ارائه‌ي نابش بوده است. ‌ 6- قدرشناسي انگيزه‌ساز: او در ارائه‌هايش سعي مي‌کرده است که همه‌چيز را به خودش ختم کند. قدرشناسي او از خانواده‌ي کاري تمام کساني که باعث موفقيت اپل شده است، قابل قدرداني است. ‌ 7- غير قابل پيش‌بيني بودن: در هر يک از ارائه‌ها مخاطبان شيفته‌ي استيو جابز، باز هم با يک حرکت و اقدام جديدي مواجه مي‌شدند.‌ 8- معماري اقناع: شناخت دقيق مخاطبان هدف و درک متفاوت بودن شخصيت و ادراک آنها در ارائه‌ي ناب استيو جابز مشخص است به نحوي که براي انسانهاي ديداري، شنيداري و حرکتي، هر يک پيش‌بيني درستي مي‌کرده است. ‌ 9- توجه به جزئيات: گاهي نديدن يک جزء کوچک در يک پازل بزرگ، تمام زحمات را بر باد مي‌دهد. به همين دليل است که ايشان قبل از هر سخنراني با دقت تمام جزئيات را بررسي مي‌کرده است. ‌ 10-تمرين بسيار زياد قبل از هر ارائه: يکي از افرادي که تئوري ده‌هزار ساعت دانيل لويتين را در صحنه‌ي عمل به‌کار گرفته است، استيو جابز است. به‌راستي تبديل شدن به يک استاد تمام در سطح بين‌المللي نياز به ده‌هزار ساعت تمرين دارد. ‌ 11-بازارشناسي دقيق: شناخت نيازها و پاسخگويي به آنها با خواست جديد، سپس متقاضي‌سازي مشتريان بالقوه از رموز موفقيت استيو جابز بوده است. ‌ 12-شور و اشتياق: مگر مي‌شود يک سخنران باشي که همه را شيفته‌ي بيانات و حرکات خودت کني، اما شور و اشتياق نداشته باشي. برايم جالب بود که استيو جابز حتي براي شور و اشتياق بيانيه داشته است. ‌ 13- داشتن روِيا: انسانهايي موفق مي‌شوند در کلاس جهاني مورد توجه قرار بگيرند که اعتقاد داشته باشند آمدن آنها به اين جهان براي اين بوده است تا تغييراتي بزرگ بيافرينند. بنابراين، آنها چشم‌انداز و روِيا دارند، استيو نمونه‌ي همين انسانها است. ‌ 14- داستان‌سرايي: امروز نورومارکتينگ بخوبي اثبات کرده است که نقش استفاده از قصه‌گويي و داستان‌سرايي در جذب مخاطب و ماندگاري پيام در روح و جان او چقدر مهم است. در تمام ارائه‌ي ناب استيو جابز اهميت داستان‌سرايي و به‌کارگيري آنها براي تجسم‌سازي سازنده، نشان داده شده است. ‌ 15-توجه به فرهنگ: فرهنگ اشتراکات رفتاري و پنداري انسانها و بي‌توجهي به فرهنگ مخاطبان هدف ما را به سرمنزل مقصود نمي‌رساند، اين مهم را استيو جابز بخوبي مي‌دانسته، به همين جهت رعايت مي‌کرده است. ‌ 16- موقعيت‌شناسي: وقتي مي‌خواست درهم‌ريختگي اپل را در قالب يک ساختار شکني نوآور نشان بدهد با لباس اسپرت متمايز (‌البته به چشم‌آور) در صحنه‌ي سخنراني حاضر مي‌شد، اما وقتي مي‌خواست براي وام گرفتن به بانک برود، با کت و شلوار آراسته‌ي گرانقيمت ديده مي‌شد. ‌ 17- فايده فروشي: او بخوبي واقف بوده است که مخاطبان محصول نمي‌خرند بلکه، فايده‌ي حاصل از محصول را مي‌خرند. از اين رو، به جاي تأکيد بر ويژگيها به منافعي که محصولات براي مشتريان دارد، مي‌پرداخته است. ‌ 18- ارزيابي مستمر: او قبل از عرضه‌ي هر محصول با بررسي نظرات بخش نمونه‌اي از مخاطبان، عملاً براي آن يک کلينيک محصول اجرا مي‌کرده است، و همين‌طور با بازبيني فيلمهاي سخنرانيهايش، به دنبال يافتن ايرادات براي برطرف کردن آنها در سخنرانيهاي بعدي بوده است. ‌ 19-موفقيت‌گرايي جامع: در مطالعه‌ي احوالات انسانهاي موفق، در کلاس جهاني به شش ويژگي مشترک رسيده‌ام که عبارتند از: هدف‌گرايي، مسأله‌گرايي، راه‌حل‌گرايي، اقدام‌گرايي، کيفيت‌گرايي و اصلاح‌گرايي. به‌واقع استيو جابز تمام اين ويژگيهاي شش‌گانه را در پندار نيک، گفتار نيک و کردار نيک خودش به‌کار مي‌گرفته است. ‌ 20-عامل عامل عاشق بودن: او همواره ياد مي‌گرفت و مي‌دانست يادگيري حد نهايت ندارد. اهل عمل و اجرا بود و پيوسته کار مي‌کرد و با تمام دلش در خدمت به بشريت عاشقانه زندگي کرد. پس او يک نمونه‌ي عالي از انسانهاي عالم عامل عاشق بوده است.