احتمالا هر بار که بیرون می‌روی، هزاران پراید از جلویت رد می‌شوند. تا حالا شده به آن‌ها توجه کنی ؟ تا حالا شده پراید توجهت را جلب کند؟
احتمالا نه... ( چه دلیلی دارد که به یک پراید توجه کنیم )
اما اگر یک فراری قرمز رنگ ببینی چطور ؟ آیا می‌توانستی آن را هم خیلی راحت نادیده بگیری ؟ من که نمی‌توانم
البته اگر در دنیایی زندگی می‌کردیم که فقط دوچرخه وجود داشت و مردم تنها با دوچرخه‌ها رفت و آمد داشتند، آن وقت همان پراید هم توجه‌ها را جلب می‌کرد.

در دنیای کسب‌وکار، بازاریابی و تبلیغات هم تنها وقتی برنده‌ایم که فراری قرمز رنگ باشیم. فقط آن زمان است که می‌توانیم توجه مردم را به خود جلب کنیم

برای درک چرایی آن باید به عصر قدیم برگردیم.
در عصر قدیم مردم به محتوا و اطلاعات دسترسی نداشتند. حتی اگر می‌خواستند هم نمی‌توانستند به اطلاعات دسترسی داشته باشند.
چون دسترسی به اطلاعات برای افراد خاصی باز بود و دیگران حقی در این زمینه نداشتند. اما این موضوع طی زمان تغییر کرد.
با زیاد شدن کتاب‌ها و وارد شدن به عصر صنعتی و تولید ابزارهای رسانه‌ایی مانند تلویزیون و رادیو، دسترسی مردم به محتوا بیشتر شد.
البته هنوز هم تلویزیون یک کانال داشت و کتاب هم در یک سری از حوزه‌ها محدود بود. عموما مردم حق انتخابی نداشتند !
یا باید آن کانال تلویزیونی و برنامه‌ای که از آن پخش می‌شد را می‌دیدند یا باید تلویزیون را خاموش می‌کردند. حق انتخابی وجود نداشت.
اما با وارد شدن به عصر اطلاعات و به وجود آمدن اینترنت دنیا کاملا عوض شد.

مردم حق انتخاب پیدا کردند

دیگر تعداد کانال‌های تلویزیون به چند عدد محدود نبود، دیگر رسانه تنها به تلویزیون و رادیو هم محدود نمی‌شد.
مردم می‌توانستند هر آنچه می‌خواهند را در اینترنت جستجو کنند.
می‌توانستند انتخاب کنند که یک سایت را ببندند فقط به این خاطر که از آن سایت خوششان نیامده بود و بعد حتی اتفاق جالب‌تری افتاد...
شبکه های اجتماعی به وجود آمدند و دنیا به جایی رسید که در یک دقیقه میلیون‌ها محتوای جدید در آن منتشر می‌شد.

در عصر جدید، ما دسترسی‌مان به محتوا به قدری زیاد شده که دیگر نمی‌توانیم به همه‌ی آن‌ها توجه کنیم

به همین خاطر مغز ما برای بقای خود تصمیم گرفته سیستم فیلترش را قویتر از همیشه کند.
دیگر هر چیزی را نمی‌بیند، هر چیزی را نمی‌خواند و به هر چیزی توجه نمی‌کند! چون اگر می‌خواست این کار را انجام دهد، احتمالا منفجر می‌شد.
به همین دلیل است که می‌گویم، اگر فراری قرمز رنگ نباشی، قطعا برنده نخواهی شد.
چون مردم در دنیای خاکستری پرایدها، فراری قرمز رنگ را می‌پسندند.

اما اگر فراری قرمزرنگ نباشی دقیقا چه اتفاقی می‌افتد ؟

• تصور کن بهترین محصول دنیا را داری اما بسته بندی آن به قدری زشت است که کسی حتی آن را از قفسه بر نمی‌دارد
• تصور کن بهترین کتاب دنیا را نوشته‌ای اما کسی آن را از قفسه کتابفروشی انتخاب نمی‌کند، بیرون نمی‌آورد و ورق نمی‌زند
• تصور کن یک رشته استوری معرفی محصول عالی گذاشته‌ای اما هیچکس تا انتها همراهت نمی‌ماند
• تصور کن یک تیم فیلمبرداری و کارگردانی حرفه‌ای استخدام کردی و بهترین ویدئوی ممکن را ساخته‌ای اما هیچکس آن را تا انتها نمی‌بیند

اگر فراری قرمز رنگ نباشی، این اتفاقی‌ست که می‌افتد: نادیده گرفته خواهی شد.

واقعیت این است که وقتی توجه مخاطب را جلب نکرده‌ای، دیگر مهم نیست در ادامه چه می‌گویی ...

حتی اگر در پایان محتوا یا تبلیغاتت، یک هدیه‌ی 100 میلیون تومانی هم برای مخاطبانت گذاشته باشی، چون دیده نمی‌شود ارزشی نخواهد داشت.
اما راه حل چیست ؟

راه حل : استفاده از تکنیک‌های عنوان نویسی پیشرفته

این تکنیک‌‌ها بهت کمک می‌کند توجه مخاطب را بدست بیاوری و توجهش را حفظ کنی تا زمانی که حاضر شود محصولت را بخرد
در این تکنیک‌ها ما با ایجاد شکاف بین آنچه مخاطب می‌داند و آنچه که می‌خواهد بداند، توجهش را جلب می‌کنیم
در واقع این تکنیک‌های عنوان نویسی تنها یک هدف دارند : متوقف کردن مردم و مجبور کردن آن‌ها به دیدن ادامه.

نکته مهم : ما درباره تکنیک‌ها ساده‌ای مثل ( چطور ... ، استفاده از اعداد ... ) صحبت نخواهیم کرد

+ ده‌ها نمونه عنوان پرفروش هم بررسی خواهد شد