همه ما در طول روز، هفته یا سال احساسات و افکار متفاوتی رو تجربه می کنیم گاهی با شغل و مشغولیت های رورزمره مون حالمون خوبه و گاهی احساس بیهودگی ما رو با خودش درگیر می کنه.

 خودم  تراپی  یا نصب یک مشاور بر خودمون یک مسیر داره که باید با هم طی کنیم، مسیری که با کشف معنای زندگی شروع میشه .

وقتی ما بدونیم از زندگی چه می خواهیم و به چه سمتی قرار است حرکت کنیم، از سردر گمی خلاص می شویم. وقتی پا در مسیری می گذاریم معنای زندگی را بیشتر می فهمیم و احساس خودشکوفایی بیشتری را تجربه خواهیم کرد.

قدم اول: پیدا کردن معنای زندگی وخلق آینده

و پیدا کردن نخ تسبیح زندگی، در واقع اینکه بدونیم تمام کارهای روزمره ما حول محور چه چیزی شکل گرفته

قدم دوم: ساختن سبک زندگی بر اساس معنای زندگی

درواقع همه چیز و همه کارهایی که انجام می‌دیم و نیت‌هامون باید رنگ و بوی اون هدف اصلی رو داشته باشه.

اگر معنا و هدفی که براش زندگی می کنیم رو وارد روزمره کنیم، حتما احساسات بهتری رو تجربه خواهیم کرد.

قدم سوم: عادتسازی و حفظ انضباط فردی

هر چقدر به اهدافمان متعهدتر بمانیم، احساسات بهتری را نسبت به خودمان تجربه می‌کنیم.

خودنظم دهی یکی از بهترین روش هاییه که تراپیست ها به ما پیشنهاد می‌کنن.

قدم چهارم: ارتباط موثر با دیگران.

خیلی اوقات دلیل احساس ناخوشایند در ما ارتباطمون با دیگرانه.

سر و سامونش می دیم تا حالمون با خودمون و عزت نفسمون بالا باشه.

قدم پنجم: مدیریت بحران ها در زندگی

زندگی همه بالا و پایین داره، باید بلد باشیم که خودمون رو در هر شرایطی در مسیر نگه داریم.

و البته اینکه دست حکمت خدا رو در تمام اتفاقات بدونیم و سعی کنیم درس بگیریم ازشون.