گفته شده آدم ها در دو وضعیت حقیتا به دنبال تغییر می روند.

1- وضعیتی که دیگر نتوان تحمل کرد....

2- وضعیتی که نتوان از شوق رسیدن به آن گذشت...

شما جزو کدام دسته اید؟ در هرکدام از این دو وضعیت که باشید ورودتان را به مسیر تحول تبریک می گویم.

در توضیح این وبینار و اهمیتش به جمله تامل برانگیز پدر علم روانششناسی اشاره می کنم.

" آنچه که به هوشیاری آورده نشود، به شکل سرنوشت به سراغمان می آید."

یونگ

خود من زمانی وارد مسیر تغییر و تحول شدم که با رنج ها و گیر و گرفتاری های زیادی مواجه شدم و بعد شوق رسیدن به وضعیتی که خواهانش هستم رهایم نکرد و در مسیر ماندم.

شنیدید میگند کار و رابطه فرد طلسم شده؟! می دونید علتش چیه؟

میدونید چرا گاهی هرچه تلاش می کنید وضعیتی تغییر بدید، عادات تون تغییر بدید و در مسیر موفقیت قرار بگیرید، بعد از مدتی خودتون در جای اول خود و مشغول همون رفتارها و الگوهای قدیمی می بینید؟

میدونید چرا بعضی از اتفاقات بارها و بارها براتون تکرار میشه چیزی که اسمش تقدیر گذاشتید و همون اتفاقات یکسان با افراد جدید زندگی تون تجربه می کنید؟

میدونید چرا بعضی وقت ها یکدفعه از کوره در میرید و بعضی از افراد به شدت باعث رنجش شما می شوند؟

میدونید چرا با وجود همه دستاوردها، حال درونی خوبی تجربه نمی کنید و احساس رضایت نمی کنید؟

اصلا آیا می دانید هرآنچه که در جهانتان تجربه می کنید انعکاسی از دنیای درون شماست و

درون شما چه می گذرد که چنین اتفاقاتی بارها برایتان تکرار می شود؟

به قول جیمز هالیس:

" روان چیزی نیست جز انباشت گذشته­ هایی که به دنبال مشابه می­گردند."

دعوت تان می کنم به هوشیاری، به آگاه شدن به برخی از اتفاقاتی که در زندگی تان بارها در حال تکرار شدن هستند.

به اندیشیدن و پذیرش مسئولیت زندگی خودتان. آرزو دارم شما با رنج های کمتری پا در این سفر تحول بگذارید....

ای آنکه طلبکار خدایی، به خود آ     از خود بطلب کز تو خدا نیست جدا

اول به خود آ، چون به خود آیی به خدا    اقرار نمایی به خدایی خدا