



وبینار بخش تاریک کارآفرینی | داستانی از یک دانشآموز خجالتی تا مدیری دیکتاتور
برگزار شده
وبینار بخش تاریک کارآفرینی | داستانی از یک دانشآموز خجالتی تا مدیری دیکتاتور
برگزار شده
توضیحات
کارآفرینی همیشه فقط درباره موفقیت و دستاوردهای جذاب نیست. در این وبینار، محمد آکوچکیان از بخش تاریک مسیر کارآفرینی و تجربههای نادیده گرفته شده خود صحبت خواهد کرد.
با زاویهای بیپرده، درباره سفر سخت و طاقت فرسا از یک دانشآموز خجالتی به مدیری کارآفرین و گاه دیکتاتور، از خشم و چالشهای شخصی، و از واقعیتهایی که در فضای عمومی سانسور میشوند، خواهید شنید.
هدف این وبینار، ارائه تصویری واقعی و صادقانه از مسیر کارآفرینی است؛ تا شنوندگان بتوانند با آگاهی بیشتر تصمیمگیری کنند و مسیر خود را با واقعبینی طی کنند.
درباره مدرس
محمد آکوچکیان، پدر صدرالدین و آیسان، مدیر عامل مرکز نوپا و همبنیانگذار آکادمی راهبرد کسبوکار ایرانیان، با تجربه سفر سخت از ۲۰ تا ۴۷ سالگی در توسعه نوآوری در کشورهای مختلف، در این وبینار تجربیات واقعی خود را با شما به اشتراک میگذارد. او از عشق به پیروزی دسته جمعی مردم ایران سخن میگوید و قصد دارد نگرش متفاوتی از مسیر کارآفرینی ارائه کند.
سرفصلهای وبینار
- بخش تاریک کارآفرینی: واقعیتهای نادیده گرفته شده
- چیزی درباره کارآفرینی که سانسور میکنیم
- سفر سخت، طاقتفرسا و جانکاه از یک دانشآموز خجالتی تا مدیر کارآفرین
- بررسی خشمی که بر بخشی از جامعه ایران داریم و تأثیر آن بر مسیر کارآفرینی
- حقارت، خوشبختی و ذهنیت کارآفرین: واقعیتهای بیپرده مسیر موفقیت
تقدیم یک هدیه ویژه به شرکتکنندگان حضوری برنامه
با افتخار اعلام میکنیم که در این رویداد، کتاب «از قضاوت تا خودشناسی» اثر مائده غلامرضایی به تمامی شرکتکنندگان حضوری تقدیم خواهد شد.
این کتاب سفری درونی از رنج تا رهایی است؛ سفری که نویسنده با صداقت و احساس عمیق خود، خواننده را همراه میسازد تا از زنجیر قضاوتها عبور کرده و به شناختی روشنتر از خویشتن برسد.
در ادامه، معرفی کتاب از زبان نویسنده را میخوانید:
"من مائده غلامرضایی هستم؛ دختری که سالها در برزخ قضاوت دیگران زندگی کرد.
هر نگاه، هر پچپچ و هر قضاوت، زخمی تازه بر جانم مینشاند.
سلاحی برای دفاع نداشتم، جز سکوتی تلخ که به اشتباه، نشانهی ناتوانیام دانسته میشد.
میگفتند بچه است، میگفتند کندذهن است، اما هیچکس قلبم را نمیدید.
در دل همان لحظههای پراضطراب و تشنجآفرین، آرام آرام قد کشیدم.
با غصهها همسفر شدم و از دل زخمها، کلمات را پرورش دادم.
نوشتن برایم پناهگاه شد؛ پناهگاهی که دست هیچ قضاوتی به آن نمیرسید.
این کتاب، روایت همهی ناگفتهها و بغضهای فروخوردهی من است.
هر صفحهاش آینهایست از دردی که به امید و آگاهی بدل شد.
و تنها آرزویم این است که این بار، صدایم را از کتابم بشنوید…"
مائده غلامرضایی







