قراره در این وبینار که به صورت آنلاین برگزار میشه

شما را با متدی آشنا کنم که برای استعدادیابی و جذب نیروهای نخبه در شرکتهای تراز اول کشور از آن استفاده میشه.

از شما که علاقه مند هستید در سریعترین زمان لازم و بدون استفاده از روش های پیچیده و صرف وقت زیاد، استعداد خودتان را بهتر بشناسید و با نقاط قوت و نقاط قابل بهبود خود بیشتر آشنا شوید

دعوت میکنم در این وبینار شرکت کنید.

لطفا با دقت به داستان های زیر توجه کنید و اگر شما هم وضعیت مشابهی دارید، پیشنهاد میکنم در این وبینار شرکت کنید تا با فرآیند استعدادیابی ما آشنا شوید.

داستان نسرین

نسرین، دختر جوانی در آستانه انتخاب رشته دانشگاهی، با احساس سردرگمی و ناامیدی دست و پنجه نرم می‌کرد. او هر روز در مدرسه با دوستانش می‌دید که آن‌ها از آینده‌شان با اشتیاق صحبت می‌کنند، اما خودش نمی‌دانست به چه چیزی علاقه دارد.

به توصیه مادرش او با دکتر اعتمادی، متخصص استعدادیابی، دیدار کرد. در اولین جلسه، لبخند دکتر و آرامش صدایش حس خوبی به نسرین داد. با کمک او، نسرین با متد جدیدی آشنا شد که می تونست علایق و استعدادهایش را کشف کنه. توی این روش که مثل یه بازی چند مرحله ای "اتاق فرار" بود او تونست ضمن قرار گرفتن در موقعیتهای جدید، استعدادهای خودش رو بروز بده. در نهایت هم دکتر اعتمادی به او کتاب نتایجش رو داد و در مصاحبه روانشناس و همینطور جلسه با یک کوچ باتجربه،  متوجه شد که به طراحی و هنر علاقه‌منده و باید همون مسیر هنر رو ادامه بده. در اون جلسه مسیر توسعه آینده خودش را ترسیم کرد و اقداماتی هم تعریف کرد تا انجام بده.
اینجا بود که نسرین احساس کرد  آینده‌اش در دستان خودش است. او با اعتماد به نفس به آینده‌اش نگاه کرد و دانست که هر چقدر مسیر دشوار باشد، با شناخت از خود می‌تواند به موفقیت برسد.

داستان علی

علی، جوانی ۲۴ ساله، به تازگی از دانشگاه در رشته مهندسی شیمی فارغ‌التحصیل شده بود، اما هیچ‌گاه احساس رضایت عمیقی از رشته‌اش نداشت. در تمام دوران تحصیل، قلبش همیشه برای علوم انسانی می‌تپید؛ اما به خاطر فشارها و انتظارات اجتماعی، مسیری را انتخاب کرده بود که واقعاً با روحیه‌اش همخوانی نداشت.

پس از فارغ‌التحصیلی، علی به کار در یک کارخانه شیمیایی مشغول شد، اما روز به روز احساس ناامیدی و بی‌انگیزگی او را بیشتر آزار می‌داد. او می‌دانست که باید تغییر کند، اما نمی‌دانست از کجا شروع کند.

یک روز، از یکی از دوستانش درباره‌ موسسه استعدادیابی جدیدی که در شهر افتتاح شده بود، شنید. علی با شک و تردید تصمیم گرفت به آنجا برود و در کارگاه‌های آنها شرکت کند. در موسسه استعدادیابی، پس از اجرای فرآیند ارزیابی و دریافت کتاب نتایجش  با یک روانشناس جلسه ای برگزار کرد. این جلسه به علی کمک کرد تا درباره احساسات، علایق و آرزوهایش صحبت کند و بیشتر با خود واقعی‌اش آشنا شود.

پس از جلسه با روانشناس، علی با یک کوچ مسیر شغلی هم جلسه گذاشت. کوچ با سوالات هوشمندانه و چالش‌برانگیز، او را به تفکر درباره اینکه چه چیزی واقعاً می‌خواهد و چه ذوقی دارد، واداشت. علی در این فرآیند متوجه شد که همیشه آرزوی کار در زمینه‌های انسانی و اجتماعی را داشته است؛ مانند مشاوره و روانشناسی.

پس از این جلسات مشاوره و کشف استعدادهایش، علی تصمیم گرفت ادامه تحصیل را در رشته علوم انسانی آغاز کند. او با تمام قوا به سمت دانشگاه رفت و در رشته روانشناسی ثبت‌نام کرد.

علی با انگیزه و شور و شوق ادامه‌ تحصیل داد و به تدریج تجربه‌های عملی در این زمینه کسب کرد. او تصمیم گرفت که یک مرکز مشاوره راه‌اندازی کند و هدفش کمک به دیگران برای شناسایی استعدادها و حل مشکلات‌شان بود.

در مسیرش، علی با چالش‌ها و سختی‌هایی روبه‌رو شد، اما عشقش به آنچه که انجام می‌داد، او را به جلو هل داد. چند سال بعد، او یکی از موفق‌ترین مشاوران در زمینه‌ خود شده بود و مرکز مشاوره‌اش به محلی شناخته‌شده تبدیل شده بود.

علی اکنون به تمام افرادی که به او مراجعه می‌کنند، کمک می‌کند تا رویاهایشان را دنبال کنند و استعدادهایشان را شناسایی کنند. او از اینکه نهایتاً به شغف واقعی‌اش دست یافته و توانسته است زندگی خود و دیگران را تغییر دهد، بسیار خوشحال است. داستان او نشان می‌دهد که هرگز برای تغییر مسیر زندگی دیر نیست و شجاعت برای کشف خود، کلید موفقیت است.