مشتری مداری به معنی واقعی کلمه چه معنی دارد؟
مشتری مداری آیا به این معنی است که هندی ها همیشه در صحبت هایشان میگویند که مشتری خداست باید جلوی آن تعظیم کرد؟
مشتری مداری به معنی این است که واقعا همیشه حق با مشتری است؟
واقعیت این است که همه ی ما از مشتری مداری دم میزنیم ولی وقتی پای عمل میرسد عملمان چیز دیگه ای را نشان میدهد
بگذارید این محتوا را به شکلی متفاوت شروع کنم که شما هم شاید شگفت زده بشوید

روزی مردی بی ادب در کلکته هند وارد مغازه ای میشود جنسی را خریداری میکند و صحیح و سالم آن را تحویل میگیرد و هزینه را بعد از کلی منت و تخفیف گرفتن با اکراه پرداخت میکند
آن جنس را به خانه میبرد و بچه ی آن آدم بعد از استفاده نادرست از جنس آن را خراب میکند
فردا به سراغ صاحب آن فروشگاه میرود و میگوید جنستان خراب بود و شما سر من را کلاه گذاشتید آیا آن صاحب فروشگاه هندی که دم از مشتری مداری میزند باید در مقابل خدایش تعظیم کند و بگوید حق با شماست؟
آیا باید جنس خراب را بگیرد و پول آن فرد را که همه میدانیم بچه اش آن جنس را خراب کرده است پرداخت کند؟
آیا وظیفه ی تعمیر آن جنس خراب به گردن صاحب مغازه است؟

حال از سمت دیگری به سمت مشتری مداری میرویم اگر مشتری بی ادبی کند با چه وظیفه ای داریم در مقابل بی ادبی حتی برحق یک مشتری؟
با مشتری متوقع چه کنیم که همه چیز را یک جا میخواهد و اگر کمترین و کوچکترین حرفی بزنیم به او برمیخورد و تصمیم میگیرد از رقیب ما خرید کند؟
بعد از اینکه مشتری جنس را از ما خرید وظیفه ما به عنوان یک کسب و کار مشتری مدار چیست و تا زمانی باید خدمات خود را به او بدون دریافت هزینه ادامه دهیم؟
چه زمانی ما حق داریم به مشتری نه بگوییم؟


جواب همه ی این سوالاتی زمانی مشخص میشود که ما اصول مشتری مداری را برای خودمان مشخص کنیم