



وبینار ریتم خوانی با کالیمبا (دوره اول)
برگزار شده
وبینار ریتم خوانی با کالیمبا (دوره اول)
برگزار شده
توضیحات
«وقتی ریتم، زبانِ تنهاییامون بود...»
سازم را دست گرفته بودم و به نُتهای روی کاغذ خیره شده بودم. انگار همه چیز سر جای خودش بود: ملودی، هارمونی، حتی نفسِ موسیقی...
اما یک چیز همیشه مثل قفلی روی قلبم مینشست: «ریتم».
آن خطوط سیاهِ ریز، مثل مورچههایی بودند که از پنجخطِ حامل بالا میرفتند، اما هیچوقت نمیدانستم چطور باید با آنها *رقصید*.
تا اینکه... یک شب، در میان سکوتِ استودیو، فهمیدم ریتم فقط «عدد» و «حساب» نیست.
ریتم، نفسِ زمین است. ضربانِ شهری که زیر پاهایت میتپد. پچپچِ باران روی شیشه... حتی سکوتِ بین دو نفس.
و من تصمیم گرفتم این زبانِ گمشده را نه از روی کتاب، که از گوشههای زندگی دزدیده و به نت تبدیل کنم...
«وبینار ریتمخوانی: جادهای از مغز تا قلب»
در این وبینار، قرار نیست فقط عددها را بشمریم. قرار است:
۱. ریتم را با پوستمان حس کنیم (چطور ریتم مثل نفس کشیدن طبیعی شود؟)
۲. اشتباهاتِ قاتلِ ریتم را دفن کنیم (آن سکوتهای ناجور، آن ضربهای اضافه...)
۳. زبانِ بدنِ ریتم را کشف کنیم (چرا پایتان هنگام نواختن خودبهخود ضربه میزند؟)
۴. و در نهایت، ریتم را مثل آب خوردن بنوشیم (حتی برای قطعاتی که تا دیروز غیرممکن مینمود!).
«این داستانِ من نبود... داستانِ همهی ماست»
شاید شما هم:
- بارها هنگام نواختن، حس کردی انگار دارید با ریتم «مشت به هوا» میزنید؟
- یا فکر کردی ریتمخوانی فقط برای درامرهاست؟
- یا حتی... گاهی سازت را زمین گذاشتهای چون نمیتوانستی با آن «مکالمه»ی ریتمیک داشته باشی؟
پس بدان:
ریتم، نه یک دشمن، که همزادِ موسیقیدان است. فقط باید یاد بگیری چطور دستش بگیری و به او اعتماد کنی.
«همین الان، اولین ضربه را با من بزن»
وبینار ریتمخوانی نه یک کلاس، که سفری ست به اعماقِ زمانِ موسیقی.
۲۹ فروردین، ساعت ۲۰ تا ۲۱
میدانی چرا این متن را تا انتها خواندی؟
چون ریتم، شما را صدا زد.
پس همین حالا ثبت نام کنید







