🚀یک نفر که از مدیریت محصول یکتانت شروع کرد، رفت طاقچه و عضو هیئت‌مدیره شد، و حالا داره مگنت رو مدیریت می‌کنه.
یک نفر که توی هر کدوم از این مسیرها با ده‌ها بحران، تصمیم سخت، اختلاف نظر، و لحظات "نمی‌دونیم باید چیکار کنیم" روبه‌رو شده.
سعید می‌خواد با ما حرف بزنه درباره چیزی که خیلی از ما فکر می‌کنیم بلدیم، ولی وقتی قضیه جدی میشه، نمی‌دونیم چطوری درستش انجام بدیم: حرف زدن.
از جنس اینکه وقتی یه پروژه داره غلط پیش میره، چطوری جلوی تیم بایستی و بگی "ما مشکل داریم، بیاید حرف بزنیم". وقتی با مدیرت اختلاف نظر داری و فکر می‌کنی تصمیمش اشتباهه، چطوری بری و بگی بدون اینکه همه چیز خراب بشه. وقتی یه همکارت داره کاری رو اشتباه انجام میده و نمی‌دونی از کجا شروع کنی، چطوری فضا رو باز کنی که بشه راحت حرف زد.
خیلی از بحران‌هایی که توی شرکت‌ها و استارتاپ‌ها می‌بینیم - ریزش تیم، پروژه‌های شکست‌خورده، مشتریان ناراضی، سوءتفاهم‌های کشنده - ریشه‌شون یه جاست: کسی به وقتش حرفش رو نزد. یا نمی‌دونست چطوری حرف بزنه. یا ترسید. یا فکر کرد "بذار بگذره، حل میشه". و حل نشد.