وبلاگ ایسمینار

ویژگی جدید در محصول

چه زمانی باید به اضافه شدن یک ویژگی جدید در پروژه نه گفت؟

ویژگی ها یا فیچرهای جدیدی که به محصولاتمان اضافه می کنیم همیشه یک اتفاق خوب نیستند و باید از جنبه های مختلف بررسی شوند تا در نهایت در خصوص افزودن آن تصمیم گیری شود.

اگر شما هم درگیر یک پروژه ی واقعی در شرکت خود باشید حتما تا به حال برایتان پیش آمده است که یک تماس از جانب مشتریانیتان با پشتیبانی وب سایت یا شرکت شما گرفته شود و متوجه نیازها و مشکلات جدید آنها بشوید.

در این حالت تلاش می کنید تا یک راه حل مناسب برای رفع نیاز آن ها پیدا کنید. بعد از آن فکر خود را با هم تیمی هایتان به اشتراک می گذارید و متوجه می شوید که زمان زیادی نیاز است تا راه حل پیشنهادی شما به مرحله ی اجرا برسد و پیاده سازی آن از نظر فنی عملا غیر ممکن است. به همین دلیل است که همیشه یک راه حل خوب به عنوان ویژگی جدید برای یک محصول پذیرفته نمی شود.

گاهی نیز پیش می آید که فکر می کنید یک فیچر خوب است و به بازار ارائه می دهید اما از سمت واحد فروش و بازار به شما می گویند که کاربر ها ریزش داشته اند و یا بازگشت کاربر ها کم شده است. در واقع ویژگی جدید هر چیزی است که به پروژه اضافه می کنید و یا قرار است اضافه کنید و باید از زیر فیلتر های زیادی رد شود.

یکی از ۴ سرنوشت زیر در انتظار هر ویژگی جدیدی است که میخواهیم به محصول اضافه کنیم:

  • آن را بکشیم؛ اما ما اغلب می ترسیم که کشتن آن یعنی به هدر رفتن وقتی که برای آن صرف کرده ایم.
  • سعی کنیم مدام آن را بهبود ببخشیم
  • میزان استفاده ی افراد از آن ویژگی جدید را زیاد کنیم. به عبارت دیگر باید کاری کنیم که محصول ما اعتیاد آور شود تا بازگشت کاربر ها به سیستم افزایش پیدا کند.
  • تعداد دفعات استفاده از آن ویژگی جدید را زیاد کنیم. یکی از تکنیک های مورد استفاده در این روش، استفاده از چرخه ی هوک است که در ادامه به صورت مختصر به معرفی این چرخه می پردازیم.

 

چرخه ی هوک

همان طور که در عکس زیر می بینید چرخه ی هوک یک فرایند تکرار پذیر است که در زمینه های مختلفی قابل استفاده است و در واقع فرایند تکرار را به تصویر می کشد. مفهوم این چرخه در یک پروژه ی واقعی به این معنی است که با خلق ارزش پیشنهادی که با خلق عادت رفتاری در مشتری همراه است به کسب در آمد ادامه دار و بی وقفه برسید.

چرخه هوک

 

چرخه ی هوک در هر زمینه ای قابل پیاده سازی است. در این چرخه وقتی یک تلنگر رخ می دهد، باعث می شود فرد به آن واکنش نشان دهد و در قبال آن واکنش، جایزه دریافت کند. دقیقا مثل این می ماند که فرد احساس گرسنگی کند.در مقابل این احساس فرد غذا می خورد و سیر می شود. این پروسه آن قدر تکرار می شود تا به یک عادت تبدیل می شود و فرد در چرخه ی آن مدام می چرخد.

این تلنگر ها می تواند عوامل درونی یا عوامل بیرونی داشته باشند!

عوامل بیرونی یعنی وقتی شما در غذا خوری شرکت هستید نا خود آگاه گرسنه می شوید. ولی زمانی به یک اعتیاد تبدیل می شود که این عوامل بیرونی به عوامل درونی تبدیل شود. این جاست که شروع می کنیم به کنترل کردن. شب اینستاگرام را چک کرده ایم صبح از خواب بلند می شویم و ناخودآگاه دوباره این کار را می کنیم که مبادا چیزی را از دست بدهیم.

بنابراین با توجه به تصمیمی که برای سرنوشت یک ویژگی جدید در محصول می گیریم، به این موضوع می رسیم که:

چه زمانی باید به یک فیچر جدید در محصول نه گفت؟

دلایل زیادی وجود دارد که باید به اضافه کردن یک ویژگی جدید نه گفت؛ اما همیشه ما دلیلی در ذهنمان می آوریم که آن ویژگی را قبول کنیم و به بازار بفرستیم.

 

این که اضافه کردن آن ویژگی جدید زمان کمی می برد

میزان زمانی که طول می کشد تا یک ویژگی جدید  به سیستم اضافه شود اصلا سنجه ی مناسبی برای اضافه کردن آن ویژگی به پروژه نیست. باید عامل های زیادی در تصمیم گیری تاثیر گذار باشد.

 

این که بگوییم اگر این ویژگی جدید را اضافه نکنیم مشتری هایی را از دست می دهیم

باید از خود بپرسیم که این مشتری ها چه کسانی هستند؟ چند درصد از کل مشتری هایمان هستند؟ و به چه دلیل آن ها را از دست می دهیم؟

زمانی هست که ۶۰% از کاربران مدام ایمیل می زنند و میخواهند که قسمتی از سایت را درست کنید چون مدام به مشکل خورده اند. در این حالت اضافه کردن آن منطقی به نظر می رسد. اما ممکن است بیاییند و بگویند چرا در سیستم چت خود ایموجی ندارید؟ این جاست که باید تحقیق کرد که آیا در سیستم های چت دیگر ایموجی وجود دارد؟ و چرا وجود دارد ؟ بعد از آن تصمیم به اضافه کردن آن گرفت.

 

این که مدیر تیم می خواهد که این ویژگی را اضافه کنم

باید به مدیر خود بگویید که اگر من را به عنوان متخصص در این کار قبول دارید  با ذکر دلایل و مدرک به او اطمینان بدید که  اضافه کردن این ویژگی ایده ی خوبی نیست. اگر هنوز هم اصرار دارد که آن ویژگی اضافه شود از او بخواهید که فرد دیگری را برای این کار بیاورد و به حرفه ای بودن خود خدشه وارد نکنید.

 

این که یک شخص گفته است که این ویژگی خوب است و اگر آن را نداشته باشید حسابی از رقبا عقب می مانید

سوال این جاست که این فرد چقدر درباره ی محصول ما می داند؟ چقدر راجع به مشتری ها می داند؟ و دقیقا چقدر راجع به تاثیر آن ویژگی که ما طراحی کرده ایم بر روی کاربرها آگاهی دارد؟

 

این که تعداد زیادی مشتری این ویژگی را می خواهند

باید به کسب و کار خود نگاه کنیم. به عنوان مثال اگر کسب و کار شما در زمینه ی فروش لباس عروس است، در بهترین حالت مشتری بالقوه ی شما یک لباس عروس از شما می خرد و دیگر به سراغ شما نمی آید. مگر یک فرد چند بار در عمرش ازدواج می کند؟

در این حالت باید ویژگی های جانبی به کاربر بدهیم. برای مثال یک رگال لباس ساقدوش نیز در کنار لباس های عروس به مشتری ارائه دهیم تا در کنار عروس به چند نفر دیگر نیز لباس بفروشید و این که ساقدوش ها در آینده عروس شوند نیز زیاد است.

و فیچرهای جانبی دیگر !

شروین مشایخ به ۱۳ دلیل دیگر در این خصوص در وبینار تجربه ی کاربری در پروژه های واقعی اشاره کرده است. می توانید بخشی از ویدئوی این وبینار را در ادامه مشاهده کنید:

[aparat id=”FASyB” width=”۶۰۰″]

در این وبینار همچنین می توانید درباره ی برخورد با ویژگی های جدیدی که برای طراحی و اجرا انتخاب شدند بشنوید. در ادامه راه هایی که باعث می شود، یک فیچر جدید در سایت شما بیشتر دیده شود و این که چه کار کنید تا کاربران آن را ببیند و از آن استفاده کنند را در می یابید.

خرید ویدیوی وبینار تجربه کاربری در پروژه های واقعی

کد تخفیف ایسمیناری ۱۵ هزار تومانی: uxb

مهلت استفاده تا پایان اسفند ۹۷